eshgh haye doroghin
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ،
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ،
عطر صد خاطره پیچید ،
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ،
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ،
آسمان صاف و شب آرام ،
خوشه ماه فرو ریخته در آب ،
شب و صحرا و گل و سنگ ،
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن ،
آب آیینه عشق گذران است ،
باش فردا که دلت با دگران است ،
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم ،
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد ،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ،
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ،
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم ،
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ،
ماه بر عشق تو خندید ،
پای در دامن اندوه کشیدم ،
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم ،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ،
Design By : RoozGozar.com |